پلهاي بزرگراهي به عنوان يكي از شريانهاي حياتي در مواقع بحراني به خصوص در هنگام زلزله تلقي ميگردد. لازمهي استفادهي بيوقفه از اين نوع سازه اين است كه خسارتهاي وارده به حداقل ميزان ممكن كاهش يافته، به طوري كه بدون محدوديت ترافيكي قابل بازسازي مجدد باشد. بررسيها اينگونه نشان ميدهند که پلهاي ساخته شده در چند دهه اخير ضعفهاي عمدهاي در طراحي و اجرا دارند. اين پلها معمولاً به صورت ثقلي طراحي شده و ضوابط خاص لرزهاي در آنها لحاظ نشده است. از طرفي بر خلاف سازههاي مسکوني، به منظور عملکرد بي وقفه پلها بعد از وقوع زلزله بايستي شرايط تير قوي-ستون ضعيف در آنها رعايت شده باشد. مطالعات اوليه بر روي نمونههايي از پلهاي مختلف، بيانگر عدم رفتار مناسب آنها در شرايط بحراني ميباشد به گونهاي که عمده خسارتهاي احتمالي به دلايل ضعفهاي موجود در تير سر ستون در اين ناحيه اتفاق ميافتد. تا کنون روشهاي مختلفي جهت مقاومسازي پايه پلها ارايه گرديده است که هر يک به نحوي در بهبود عملکرد پلها موثر بوده است. همواره يک روش مناسب ميتواند جايگزين خوبي براي روشهاي ديگر محسوب گردد. بدين منظور و جهت بررسي رفتار لرزهاي پايههاي متداول پلهاي بزرگراهي و ارائه روش بهسازي مناسب، دو نمونه آزمايشگاهي از يك پايه پل سه ستونه در مقياس 1/3 در آزمايشگاه سازه پژوهشگاه بين المللي زلزله شناسي و مهندسي زلزله مورد آزمايش قرار گرفتهاند. يكي از نمونه ها به صورت چون ساخت (as-built) و ديگري پس از اجراي عمليات بهسازي تحت بارگذاري چرخهاي آزمايش شدهاند. در نمونه اول (as-built)، مهمترين خسارتهاي وارد شده به پل در ناحيه اتصال تير سرستون به ستون رخ داد. عمده خسارتهاي وارده به علت عدم مهار مناسب آرماتورهاي طولي ستون در تير سرستون ميباشد كه باعث لغزش آرماتور در تير سرستون بعد از ايجاد تركهاي برشي در ناحيه اتصال ميگردد. در نمونه دوم، سوراخ نمودن آرماتور طولي ستون در ناحيه تحتاني اتصال به تير سرستون به عنوان يك راهكار بهسازي در نظر گرفته شدهاست. در اين روش با كاهش سطح مقطع آرماتورهاي طولي، يك ناحيه پلاستيك در قسمت فوقاني ستون ايجاد نموده و مانع بروز خسارت در تير سرستون ميگردد. سهولت اجرايي، عدم ايجاد محدوديت ترافيكي، كاهش هزينه بهسازي و عدم نياز به مصالح خاص از مزيتهاي اين طرح بهسازي است.